باورم نمیشه برگشتم، یعنی من واقعاً برگشتم؟؟؟ 😐 بعد از اون یه سالی که وبلاگ نویسی رو ول کردم خیلی فشار به هم وارد شد ( اِن قد فشارا زیاد بود از جمله فشار مالی که شرمندۀ زن و بچه شدم 😅 ) کلاً نوشتن یه حس خوبی داره... اینکه بنویسی بعد بدونی یک یا چن نفر نوشته هاتو می خونن دور از جون مثه خری میشی که بهش تیتاب دادن :||| یه سالی از اون روز میگذره،،، از اون روزی که به خودم گفتم نوشتن چه فایده ای داره وقتی کسی که باید بخونه نمیخونه...! اما بنده سخت در اشتباه بودم چون یکی همچون من اگر ننویسد پودر می شود؛ پودر X_X از اون دسته آدمایی هم نیستم که به حرف بقیه توجه کنم وقتی بهم میگن : وبلاگ داری؟ وبلاگ نویسی که مال عهد قاجار السلطنه ست، خزبازی در نیار دیگه 😒 کلاً حرف بقیه اهمیتی برام نداره نمیدونم چرا ولی از وقتی یادم میاد همینجوری بودم :) جدیداً تلگرام و اینستا هم دیلیت اکانت کردم به این پناهگاه امن برگشتم و دوباره نوشتنو شروع کردم و دردسرهایی هم که قراره بعدش برام درست شه، بماندددددددددددددددددددد ='|

 

امیدوارم لذت ببرین دیگه، همین ^^